loading...
فانوسی در دل ♀ تاريکي شب
fAnOos-ShAb بازدید : 12 دوشنبه 1394/08/18 نظرات (1)

به جایی رسیدم که با هیشکی حرفی ندارم...

موج ها رسیدند به ساحل تو هنوز هم دل نگرانی ؟ 

دل نگرانی که نکند تورا هم با خود ببرد که نکند نیاورده باشد خبر انتظارت را؟ 

موجی که به ساحل رسید دیگر تمام است ... شسته است تمام همهمه ی وجودت را...

دل را بسپار بسار به دریاهای بادا باد...

بگذار بگذر این سیاهی مبهم نگاهت ...

این بغض باید بشکند .. باید اشک چشمانت ببارد .. ببارد تا ببرد تمام این خفگی ها را...

موج دلم بی قراری میکند... پیدا نمیکند ساحلش را.. مدام میکوبد خود را به دیوار دلم... 

تاری بسته است پشت رگه های گلویم... 

میشود آزاد شود؟ میشود آنجا جا خوش نکند؟ 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط نسترن در تاریخ 1394/08/23 و 22:44 دقیقه ارسال شده است

هعععی اجی ...


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 270
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 25
  • بازدید کلی : 8,149
  • کدهای اختصاصی

    دانلود آهنگ جديد